روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________
روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________

آلبوم حال و روز



صبح تاشب می شینم به یه گوشه خیره می شم

خیلی سعی می کنم که بفهمم به چی فکر می کنم

اما واقعا به نتیجه ای نمی رسم

نمی دونم به چی فکر می کنم ٫ اصن چه کار می کنم

شب تا صبح هم که اصولا به همین روال می گذره

بیست و چهار صاعت شبانه روز فکر کنم ۵ ساعت حرف می زنم

که اصولا اون ۵ ساعت هم با آره یا نه ٫ مرسی ٫ ممنونم خلاصه می شه

اون هم در جواب خواهرم و شوهرش

بقیه روز یا شب و قتی تنها

صدا از همه چیز و همه جای خونه و کوچه و بیرون می آد اما از من ٫ نه

امروز میون این همه لنگ در هوایی و ندونستن اینکه به چی فکر می کنم

دلم خواست برم مسافرت ٫ خودم و خودم و خودم

برم مسافرت ٫ اما مقصد نامعلوم

ماشین رو روشن کنم و برم بیوفتم توی جاده

همین جوری برم واسه خودم

میون راه از این استراحت گاه و رستوران و کافه قدیمیا دیدم واسم

یه چایی بخورم یکم قدم بزنم ٫ به سیگار بکشم و دوباره راه بیوفتم

برم سمت همون مقصدی که اصن تعیین نشده بود

یه لحظه دست از افکارم کشیدم

دلم واسه ی پاترولم تنگ شده ٫ یعنی خیلی وقته دلتنگشم

شک ندارم اگه بود ٫ یه لحظه هم صبر نمی کردم و وقت رو تلف نمی کردم

شک هم ندارم اگه پاترولم بود حالم بهتر از اینی که هست می بود

نمی دونم چرا ٬ اما می دونم یه رابطه ی شدیدی بین من و یه ماشین

که اونم فقط یه پاترول قدیمیه بوده و هست

وگرنه بیخود نیست که وقتی توی خیابون پاترول می بینم بی اختیار بغض می کنم

همیشه گفته بودم مال دنیا نباس به یه طرف آدم باشه

ادم کار می کنه خودش می خره ازدست داد بهترش رو می تونه بخره

اما این بار ٫ نخیر ٫ قضیه کلی توفیر داره

واسه منی که اونجوری می گفتم و زندگی می کردم

اما خوب ٫ دله دیگه ٫ کاریش نمی شه کرد

از هر چی که بگذرم ٫ اما دلم یه مسافرت بی مقصد می خواد

این روزها ٫ همه چیز و همه شرایطایی که بوده سر جاش

درد هم اضافه شده ٫ خدا رو شکر توی این دردها ٫ هنوز حمله ای در کار نیست

یعنی یادم می آد اون حمله های لعنتیه چند روزه ....

من حرف زیاد دارم اما قیچیه دستم خیلی تیزه

هنوز اشاره نکرده حرفامو می بره ٫ قطع می کنه

یعنی خودم می کنم

بعدش می پرسم چرا می نویسی

واسه چی می نویسی

واسه کی می نویسی

اصن چی بشه ؟؟؟

بعدش می گم ٫ حداقل مثه یه آلبوم عکس می شه

چرا عکس می گیریم

چرا می زاریمشون توی آلبوم

چرا آلبوم رو نگه می داریم

چرا بعدا نگاش می کنیم

اینم یه آلبوم

حالا آلبوم عکس نیست

می شه آلبوم حال و روز 

----------------------------------------------

پ ن : ادامه ی نامربوطی گری ها ...

نظرات 2 + ارسال نظر
دریا شنبه 2 دی 1391 ساعت 04:47 ب.ظ http://azjensebaranam.blogsky.com

dark mikonam
in neveshtan u ro arum mikone

...

آرام شنبه 2 دی 1391 ساعت 01:29 ب.ظ http://ghasam.blogsky.com

سلام
من همه مطالبتو نخوندم واسه همین نمیدونم اولش از کجا شروع کردی و از چی نوشتی . ولی از همین مطالب صفحه اولت که خوندم فکر میکنم تو عمدا میخوای اینطوری باشی
اینطور نیست؟
شاید الان واسه خودت به نظر خودت این تنهایی و اجبار کردن خودت به تنهایی خوب باشه وی بعدا میفهمی که کاملا در اشتباهی

در پناه حق

salam
haminghadam ke khondi mamnoonam
daghighan hagh ba tue
dar zemn man har kodom az neveshteham ye aghazo ye payane
saro taham nadare
hagh negah daret

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.