ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
همین که هنوز می خوانی ام مرا امید وار می کند
امیدوار و امید وار
مادر هر روز سراغ می گیرد
حالش ناخوش است
هر حرفی که می زند این جمله هم پشتش می آید
آخراشه مادر
یعنی باید آرزو به دل ...
که حرفش را قطع می کنم
می گویم ... صبر مادر صبر
اگر خدا بخواهد و او ...
و اگر نخواهد ...
دل خوشی ام به خوانده شدنم است
شاید هم تمام اینها
خواب و خیال و توهمات است
می بینی بانو ...
چه ساده نقض می کنم خودم را
گفتم شاید آخری اش
نمی شود بانو
این عکس های بغض کرده با لب های آویزان مثل کودکی ...
اینها نمی گذارند بانو ...
این خانه بی تو خانه نیست بانو
خانه نیست
دیگر به خانه نمی روم
در کوچه
روبروی خانه می خوابم
تا روزی که چراغش روشن شود
بانو ....
مراقبت تو را به جان چشمانت ...