ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از اعماق وجودم
صدای تار می آید
فقط تار
نه دو تار نه سه تار نه
فقط تار
آرام می شوم
فروکش می کنم
بغض هم گاهی
چشم هایم سنگین می شود
اشک هایم هم همینطور
چشمهایم بسته اند
اشکی آرام
بی صدا
با تمام توانش
راهش را پیدا می کند
به زحمت از میان پلکهایم
به پرتگاه نگاهم می رساند خویش را
نگاهم می کند
تا چشمهایم را می آیم باز کنم
می لغزد
می سُرد
به پایین
چشمهایم که باز می شود
نگاهم به نگاهش دوخته می شود
مادرم را می گویم
الهی فدایت شوم چه شده
بغض می کند
آرام می گوید
تو چه ات شده
نگران بی قراری هایتم
نگران دل شوره هایتم
نگرانتم
دستانش را می گیرم
می بویم
می بوسم
آرام با بغض می گویم
صدای تار می آید
نه دو تار و نه سه تار
فقط تار
شکر ٫ راضی ام به رضایش
واـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
محشر بود
فوق العاده بود
با اجازه لینکت کردم
merC azizam
lotf kardi