ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بی صدا
آرام
ساکن
ساکت
نگاه که می کنی
با خود می اندیشی
مرا در من خبری از چیزی
یا کسی
یا حسی
یا هر چه
چه می دانم
نمی دانم
نمی خواهم که بدانم
نیست که نیست
که حالم خوش به حالش دارد
که رها است
و دغدغه فراری است از او
و تمام آرامش های زمین را
از انسانها صلب کرده اند
و به او نسبت داده اند
تنها
تنهای تنها
در خویشتنم اوج می گیرم
به عرش می رسم
سقوط می کنم
به فرش می رسم
که کسی نداند
یا که نبیند
که اگر می بیند
به زبان نیاورد
نامربوطی هایم شروع می شود
با تنها نخواهم ماندِ کلهر
هم به عرش هم به فرش می روم
هم صعود هم سقوط می کنم
طوفانی ام که می کند آرام می شوم
و در لحظه ای که آرامم می کند طوفانی می شوم
حالی عجیب
عجیب که نه ٫ بس غریب
به همراه بادی مهیب
وجود این روزها بی وجود
و بی سامانم را فرا می گیرد
این روزها ٫ بر خلاف ظاهر باطنی ام
که بسیار خوب است ٫
البت نبست به روزهای قبلش ٫
بسیار متفاوتم
سنگینم از درون
که در ظاهر اگر نمایان نباشد ٫
که نمی گذارم نمایان باشد
اما می دانم موفق نیستم در این کار ٫
از جایِ بر جای مانده بر زمین
از جایِ قدمهایم در می یابی
سنگینیه درونم را
پیوستگیه چالش ها را
همبستگیه طنش ها را
و تمامه تمامم
و عادتی که این روزها
گریبانگیرم شده
که نیمه کاره رها می کنم
افکارم را
رشته ی خیالم را
نوشته هایم را
نامربوطی هایم را
و حتی خویشتنم را
----------------------------------
پ ن : ... ...