ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من همیشه بر این اصول زندگی کردم
که سعی کنم آدم قانعی باشم
اول اینکه سعی کنم آدم باشم
نمی گم موفق بودم نه
اما حداقل سعیم این بوده و هست
و بعد اینکه قانع باشم
به کم رضایت ندادم ٫
مثل همه عاشق پیشرفت بودم و هستم
همیشه هم سعی کردم
قدم هام رو به جلو و محکم باشه
اما چیزه زیادی نیست
اینکه بخوای یه گوشه ی آروم داشته باشی
آروم بشینی
آروم فکر کنی
آروم با خودت خلوت کنی
و در عین حال ٫ هوای حالت رو
جوری نگه داری که اطرافیان
نخوان تحملت کنن
و لذت ببرن از بودنت
من خیلی وقته این گوشه ی خلوت رو
که هم خلوت باشه هم آرامش داشته باشه
توی خودم هم نتونستم پیدا کنم
این مشکل قاعدتا از منه ...
باید دلیلی باشه که این خلوت و آرامش رو هم
در درونم پیدا نمی کنم چه برسه بیرون از خودم
راحت اعتراف کردم و می کنم ٫ مثل گریه کردن هام
اما برعکس گریه هام ٫ اعترافم ساکت نیست
و تنها دلیل اینکه همیشه سعی کردم
پیش قدم باشم ٫ چه مقصر چه بی گناه
این بوده شاید هر گوشه کناری
بلاخره گم شدم رو پیدا کنم
و گرنه دست کم و حداقل
من خودم برای خودم
هم ارزش دارم
هم غرور
هم...
---------------------------------------------------
پ ن : خود بازنگری بود شاید ...