ندانسته ها
رازها
سوال ها
و گم شده های زندگی ام
روز به روز بیشتر می شود
عجیب بی عرضه شده ام
-------------------------
پ ن : ...
بگذر اما مرا مگذار
اینجا و تمام جاهای شبیه اش
مرا خفه می کند ٫ مرا زنده بگور می کند
با من بگذر از اینجا ٫
قول می دهم
آرام و بی صدا
قدم به قدم
پشت سر قدمهایت
بیایم و فقط مرا ببر
و در جایی دیگر
نه شبیه به اینجاها
رها کن
--------------------------
پ ن : ...
پیش تر ها هم گقته بودم :
فرهاد نیستم که کوه بکنم بانو
اما همین که ظرف می شویم
می خواهم بگویم که دوستت دارم
اما امروزه روزهای زندگی :
فرهاد جای خودش ...
من هم که تا دیروز بودم جای خودم
امروز اگر ظرف می شورم
شاید تمرین دوست داشتن می کنم
برای فرداهایی که شاید بیاید و شاید هم نه
که ظرف بشویم برایت ٫ بگویم دوستت دارم
با دقت هم می شویم ٫ طولانی تر از تو
حتی دو دانه استکان را ٫
تا بدانی چقدر بیشتر دوستت دارم
تمرین می کنم ٫ اینروزها ٫
جای جای زندگی
و زندگی کردن را
که فراموشم نشود ٫
که اگر فردایی آمد ٫
هم زندگی کردن
هم دوست داشتن
برای تو
نا خودآگاه و کودکانه
-------------------------------------
پ ن : ...
دیگر نه به روان پزشک احتیاجی دارم
و نه به دکتر مشاور
آغاز شدند ...
گریه هایی
که بی دلیل
از ابتدای خواب مرا بیدار می کند
و تا صبحگاه بیدار نگهم می دارد...
---------------------------------
پ ن : ...