ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گلوی آدم را هر از گاهی باید بتراشند
تا برای بغض های تازه جا باز شود
شاید پاک ترین هوای دنیا
متعلق به لحظه ای است که
دلمان هوای هم می کند
آدم گاهی
شانه هایی زمینی می خواهد
برای عروج به آسمان
این روزهای زندگی ام شبها
دلتنگی دوستانم راشادی های خاطراتم را ٫ غمهای خاطراتم را ٫ همه و همه را
سیاه مشق می کنم
می خواستم - های نشده در زخم فرو می رفت
از پشت حرف های تو کسی می رفت
از اینکه گفته شده تا.. بیشتر پشیمان بود
از اینکه نگوید تا... هرچه بیشتر می رفت
تو عجیب مانده بین بگو - نگو
کلماتی که شبیه صابون از تو در می رفت
بین من و تو پر از گفته های قورت داده شده
احساسات خفه شده که گاه سر می رفت
یک ابهام گیج و مست از تو تا من جاری
کسی غرق شده،قایقی بی خیال می رفت
انتظارهای مکرر و درهای بسته
کسی شبیه من قطره قطره آب می رفت