روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________

دایره ی واژه ها



ساده تر از آنی که می شود بود هستم

این را به جرات در خود می بینم و به آن معتقدم

من زبان کودکان را خوب می فهمم

آنها هم زبانم را متوجه می شوند

رابطه ی من و کودکان همیشه خوب بوده و هست

اما در آنسوی ماجرا رابطه ام با بزرگ تر ها 

بزرگ تر ها که نه ٬ از کودکی رها شده ها

و تنهای تنهای دلیلش کودکی وجودم است

در دنیای من تنهای واژه های ساده و کودکانه وجود دارد

باور کن ٫ در فهم و بیان جمله های خارج از دایره ی ادراکم

تنها خودم نه ٬ بلکه زندگی ام به چالش کشیده می شود

و دلیل اینکه این دلتنگی هایم را نمی بینی

مشکل از تو نیست بانو

مشکل از سن احساسات و دل من است

مشکل از فقر احساسی و دانش واژه هایم است 

مشکل در دایره ی واژه هایم است

بانو ٫ در این که شما متفاوتید بحثی نیست

تمام حرفم این است از روزی که

خودت ٫ احساست ٫ حرفهایت

بزرگ شدند برایم متفاوت شدی

بانو !!!!! من کودکم را دوست دارم

بانو !!!!!

هیچ .........

-------------------------------

پ ن : امروز در نیای دگرم

عشق بازی



هر شب می نشینم
با خودم خلوت می کنم
نمی شود
خلوتم به هم می خورد
یادت از هر سو
با هر هوا
به سویم روانه می شود
هر چه می کنم دقایقی
با خودم تنها شوم
نمی شود
یادت که می آید
فکرت هم ناخودآگاه
ناخوانده دعوت می شود
یادت
فکرت
که می آیند
می رویم پی عشق بازی
پی بازی های کودکانه
کودکانه های من و فکر و یادت
خیلی به هم نزدیکند
هر چه می کنم
که من و تو هم همینقدر نزدیک شویم
نمی شود که نمی شود
یادت
فکرت
آنقدر در خانه ام می مانند
که خوابم می برد
هر شب با آنها می خوابم
بعد هر آنها
آرام
بی صدا
می روند 

----------------------------------------------------

پ ن : باز هم سرک کشی به گنجه ی قدیمی

نق زدن تنها از سر بندگی



اصلا قرار نیست گناهی کرده باشی

یا راهی را بجای این سو ٫ آن سو رفته باشی

اصلا قرار نیست تاوان چیزی ٫ کاری یا هر چه را بدهی

نامش زندگیست ٫ با قانون های خاص و مشخص

و من از آن دسته از انسانهایم

که اعتقاد دارم ٫ زندگی اجباری است

با چندین انتخاب خاص و محدود

شروع هر چه معلوم و نتیجه و پایانش معلوم

تنها در بعضی مواقع مثلا می توانی

بجای تاکسی پیاده به خانه بروی

و این که در راه اتفاقی قرار باشد بیفتد

هر جوره که در راه باشی می افتد

چند روزی است در کل

رویه ی اخلاقی و کرداری ام را تغییر داده

البته این تغییر تنها

شامل پوسته ظاهری امر است بس

باطن همان آش و همان کاسه

و همان هوا های آفتابی کوتاه

و ابر و طوفان پشتش

تا چند روز پیش تر ٫

هر آنهایی که نخواستم و شدند

و هر آنهایی را که خواستم و نشدند را

از بدترین ها میپنداشتم

اما انصافا این روزها

چنان دچار تفاوت شده اند اتفاق هایم

که اگر بگویم تفاوتشان همانند

رگبارهای بهاری تهران و آخرین سونامی بوده

اغراق نکرده ام 

انصافا نه اینکه در تکرار شکرگزاری ها

و راضی به رضایش بودن ها خللی ایجاد شود ! نه 

این نق زندن ها تنها یک دلیل دارند و بس و روشن

نق زدن تنها از سر بندگی

همین !

اما ....

شاید دیگر اما و اگر و ... اصلا ادامه ی گفتن و اینها ندارد  که ندارد

---------------------------------------

پ ن : برای برون ریزی

مرهّ گی ۱۴۶



اولین بار به پیشنهاد یکی از دوستان خوندمش

البته خیلی اصرار داشت که نخونش

من خوندم خیلی فلان بود و بیسار بود و ...

خلاصه گرفتم ٫ خوندم ٫ دوباره خوندم ٫ دوباره هم خوندم

کتاب مسخ رو می گم

روزی که بابا کتاب رو توی خونم دید گفت :

این چیه ؟ خوندیش ؟ واسه چی این ؟

گفتم : کتاب .... آره خوب چند بار ... همین جوری

گفت : نکن ... اینارو نخون ....

گفتم : چشم ...

امروز اینقدر مغزم سر سنگین تا می کنه باهام

اصن نمی تونم بگم چقده !!!

اینقده ٫ یا نه شاید این قده ... نه نه اینقده

نه بابا نمی تونم بگم چقده ....

سرسنگینیش توی سرم ٫

مدام داره شرایط رو جوری توی وجودم جا میندازه

که حال و هوایی شبیه دو سه روزه آخر زندگیه پسره که سوسک شد رو دارم

------------------------------------------

پ ن : شاید فقط حال و هواش باشه

مرهّ گی ۱۴۵



وقتی که خسته می شود

و احساس می کند که کم آورده است

و تمام بدی ها به سراغش که می آید

و همه و همه اینها و مثل اینها ...

می خندد ٫

خنده هایش اوج می گیرد

بچه گی هایش زیاد می شود

شیطانی اش گل می کند

ترسهایش فراموش ٫می شوند

اما پناه بردن هایش بیشتر

روحم را می گویم 

عادتش بوده از بدو تولدش

و وقتی که بچه بود همین بود

و  در جوانی هم .

و حتی حالا هم که گوی سبقت

در سن و سال را ربوده

از من ...

نه پیر شده ام

نه آی شرایط وخیم است

و نه آی و وای و هزار هزار این چنین

تنها حرف من و دلم

یک چیز هست

اینها برای قد و قواره ی ما

خیلی بزرگ است

و این وقتها

تنهای تنها

پناه می بریم

همه با هم

من و دل و احساسم

به یکدانه خدای شخصیمان

----------------------------------------------------

پ ن : مثل آخر تمام غرغرهایم ٫ شکر ٫ راضی