شاید خیلی خنده دار باشه
شاید بشینی بخندی وقتی که این رو می بینی یا می خونیش
شاید هم نه .... اصلا بحثی توی این ندارم ٫ نه
اما ٫ خنده دار اینجاست
که چنان بغضی دارم ٫ چنان دلم غصه داره که اصن اولین باریه که دارم تجربش می کنم
خیلی خنده داره ها .....
اما ٫ این تنها بازمانده از دلخوشی هایی بود که داشتم ٫ اونجا
وقتی که داشتم چمدونم رو می بستم
یکی از بزرگترین و مهم ترین و اولین دلیل هایی که دلم رو به غش و ضعف می کشید٫
همین پسر کوچولوم بود ....
اما .... متنفرم از هر چه اجبار و مجبور و جبر و ازین مزخرفات
امروز صبح فروختمش ٫ حتی نبودم ازش خداحافظی کنم ....
بچه ها می گن ریده .... شما اشتباه اونارو نکنین
یه چیز می گم بین خودمون باشه ٫ بریده ...
------------------------------------------------------
پ ن : به روش نیارین ٫ بد می شه ٫ از من گفتن
وقتهایی هست
که از فکر می گذرد
مطمئن می شوی
که دیگر نمی افتد
اتفاقی که باید بیفتد
باید که نه
دوست داری بفتد
دست می کشی
از فکر و خیالش
می تکانی
خانه ی فکر و خیال را
از خیالی که از او در آن بوده
کار که تمام می شود
می نشینی گوشه ای
تا نتیجه ی کار را ببینی
نتیجه تمیز کاری ها
نتیجه ی تازه ها را
که ناگهان صدای در می آید
وارد که می شود
فکر و خیالات و آرزوهای قدیمی
جا پایشان را روی تمام تازه گی ها
به جا می گذارند
و تو مات و مبهوت
جز نگاه کاری از دستت بر نمی آید
تنها لبخندی و اشکی کوچم در کنج چشمانت
توان حرکت دارند و بس
.......
--------------------------------------------
پ ن : ...
می دانی
که به این راحتی ها
راه برای با هم بودنتان هموار نمی شود
راه برای در کنار هم بودنتان باز نمی شود
فرصت دیدن هم ٫ قدم زدن با هم
گرفتن دستانتان در دستان هم
هیچ کدام هیچ کدامشان نیست
به راحتی نیست که نیست
اما باز وقتهایی هست که
حالی به سراغت می آید
که می خواهی
همین آلان
برای اندکی در کنارش باشی
فقط اندکی
اینجاست که
دلت تنگ می شود
و می گیرند
هم دلت و هم بغضت
و دیگر ...
تنها سکوت می کنی ...
--------------------------------------
پ ن : ...
امروز بانو را دیدم
پشت پنجره بود
مرا نگاه می کرد
می خندید
می خندیدم
می خندیدیم
حرف می زدیم
حال و هوایی داشتیم
-------------------------------
پ ن : کاش پنجره ها نبودند