(باز هم تو)
باز هم حمله ی دو سه روزه
درد های دنیایم یک طرف
درد این حمله هایم یک طرف
بانو ...
جالب است
اینبار تو هم در بی هوشی های حمله هایم بودی
---------------------------------------------
پ ن : این بار هم جستم ... تا بعدی اش ...
(خسته ی درد)
بانو
داری آدمم می کنی !
که مجنون نشوم
که لیلا نشوی ؟
لااقل سیبی بچین
با هم می رویم جهنم
بخدا از این جا بدتر نیست
من خسته ام بانو ... خسته
-------------------------------
پ ن :خسته ام بخدا...
(خودکشی)
هر بار که می آیی و بی تفاوت می گذری
به خودم می گویم ٫ ندید مرا ٫ حواسش نبود
می دانی ! نمی دانم صبر من تا کجا ادامه می یابد
ربطی به صبر ندارد ٫ شک ندارم روزی !!!
خودم را خودت را همه چیز را رها می کنم و می روم
قبل تر ها هم گفته ام ٫ فرهاد هم اگر باشد !!!
تا قیامه قیامت تیشه نمی زند ٫ هر چیزی اندازه ای دارد
خوب می دانم ٫ اشتباه می کنم
که از ابتدا برای تو عاشق اشتباه کردن بودم
اما ٫ دست من نیست ٫ از اول هم نبوده ...
--------------------------------------------------
پ ن : خود اندیشی ٫ اندکی ... خودکشی
(آرام بخش هایم)
بانو ٫ اگر می شود
چنان مستانه بیا
که تمام آرامش های دنیا بیایند
قول می دهم
خودخواهانه همه را بپذیرم.
--------------------------------------------------پ ن : توهم و رویا پروری تنها تاثیر این بی مصرف ها...
وقتی که نمی گویم
حرفهایی را که گفتنشان باید دارد
به ناچار مزه مزه می کنمشان
آرام آرام ٫ سخت ٫ می خورمشان
باید هم همه ی شان را
درد و دلتنگی بالا بیاورم .
------------------------------------
پ ن : آبستن نگاهت ٫ شاید ...