من همین جا هستم
یعنی همان جایی که بودم
همان جا هستم
بی هیچ حرکتی
بی هیچ چیزی
بی هیچ هیچی
من همانجایم
در این سالها
باد آمد
طوفان آمد
زلزله حتی
زمین هم رانش کرد
حتی دو کوه به هم رسیدند
اما ٫
اما به حقیقت اشکهای مادرم
من تحمل کردم
همانجا ایستادم
ایستادم
من همانجایم
این تویی که گمم کرده ای
راه را
مرا
خاطرات را
روزهایمان را
شب هایمان را
همه و همه را
و من …
بگذریم
حالت چطور است ؟
--------------------------------
پ ن : برای دلم نه برای دیگری
امروز هم خندیدم
و خنداندم
تکرار کردم
روزهای گذشته را
نمی دانم چرا
به چه دلیل
اما خندیدم
خنداندم
در گوشه کنار این روزهایم ٫
که می خندم و می خندانم ٫
سعی بیش از حدی می کنم
برای دلتنگی
برای خواستن
برای خواسته شدن
برای بودن
برای دوست داشتن
برای دوست داشته شدن
برای همه چیز
چیزهایی که سالیان سال است
ترک کرده ام
اما می خندم و می خندانم ٫
و این روزها اصلا به نزدیکی شان نمی روم
این روزها ٫ من هستم و خودم
دوتایی با هم
نه خاطرات را به جمعمان راه می دهیم
نه میل به خواستن را
حالا هرچه که می خواهد باشد
خیلی چیزهای را هم نمی دانم
دلیل ندانستن شان را هم نمی دانم
و نمی خواهم که بدانم
اما شاید دلیل تمام اینها این باشد که
ترک کرده ام
خودم را.
با این وجود می خندم و می خندانم
---------------------------------------
پ ن ۱: ندارد ٫ جداً ندارد ٫ ندارم
پ ن ۲ : اما می خندم و می خندانم
اگر چه من به چشم تو
کم ام ٫ قدیمی ام ٫ گم ام.........
-------------------------------------
پ ن : ندارد ٫ ندارم
دقیقا برعکس اوضاع درونیه وضعیت ظاهریم
همش دارم می خندم ٫ می خندم ٫ می خندم
--------------------------------------------------------
پ ن ۱ : یه جورایی درون ریزیه شدید می کنم شاید
پ ن ۲ : صدمین مره گی متفاوت و خاص