روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________
روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________

چیزهایے هست

چیزهایی هست که شکستن اش صدا ندارد

می پیچد در خود آدم

در صدای آدم

می شود زیر صدای اش

می شود تاری از حنجره اش

می ریزد توی نگاه اش

انگار آینه شکسته باشند در آن

خرده شکسته ها باید جایی خودشان را نشان بدهند

گیر می کند لابلای مویرگ ها

آدم را می بندد.دست و پای آدم را می گیراند

سنگین می کندش

صدای قدم هایش خَش بر می دارد

انگار زیر گام هایش برگ ریخته باشند

پیشانی اش خطٌی می شود

لبخندش لاغر

 گریه هایش کلفت

 چیزهایی هست که وقتی می شکند

جایی در زمین ترک می خورد

ابری به آسمان اضافه می شود

تاریخ نوین

انسانی دیگر

چیزهایی که بعد از شکستن

تقویم را خلاصه می کنند

بهاری که بود

پاییزی که خواهد بود
چیزهایی هست

بستگی دارد چقدر دوستش داشته باشی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.