ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دلتنگی های من !!!!
تکراری اند
یکنواخت شده اند
شرمم می شود
شرمگین می شوم
از تکرار مکرراتی از این قبیل
دلتنگم
دلتنگم
دلتنگ
نه نامی می برم
نه اشاره ای می کنم
با تمام اینها خیلی ها
اطرافم
می فهمند
مرا
دلتنگی ام را
قهقهه می زنم
همانند دیوانگان
که شکی نبرند
به من
به دلتنگی ام
برای تو
اما......
کسی به رویم نمی آورد
می گذارند در حال خودم
هوای خودم
بمانم
یادم نمی آید
در افسوس کسی
چیزی یا هر چه ٫ بوده یا باشم
اما
افسوس می خورم
این روزها
شدید
زیاد
حال دیوانگان را
که چه بی دغدغه
برای خودشان
دلشان
حالشان
هوایشان
و حوایشان
زندگی می کنند
خوب که بنگریم
می بینیم
که خیلی وقتها
خیلی جاها
خیلی کارها
خیلی از خیلی هایمان
برای خودمان نبود
نبود...
---------------------------------------------
پ ن : باز هم بازخوانیه قدیمی ها ٫ بی دلیل