ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این روز ها بیان خیلی چیزها غیر ممکن شده
حتی سلام
و حتی خدانگهدار
مشکلاتم تنها در بیان کردن خلاصه نمی شود
این روزها حتی واکنش هایم هم مشکل دارند
قسم به حقیقت اشکار در نقاشی های نوة ی ٨ ساله ی پدر
واکنش یک انسان طبیعی حداقل چیزی است که بانو لایق است
و این روزها
چقدر فاصله دارم با انسانها
---------------------------------
پ ن : هیچ
خیلیا از همون موقع که به دنیا میان دور از آدمیزاد به دنیا میان
مثلا تو جنگل یا نوک قله کوه تالاپی میفتن تو دنیا
خیلیا هم که نه، کمیا
تا آخرم هی میگن فلانی دور از آدمیزاده
ولی من دور از آدمیزاد نیستم
من اصلا خود آدمیزادم
خود آدمیزادی که فقط کمی دوره
...
mamnoon
منم واقعا متاسفم که نتونستم بگم چه حسی ! چون اصلا حس بدی نیست !
(به هیچ وجه بخاطر نوشته هاتون نباید متاسف باشید ! هرکس دوست نداشته باشه نمیخونه )
khob khodaru shokr
بعد از خوندن هرکدوم از پست هاتون حس تموم شدگی به آدم دست میده ...! انگار همه حس های آدم با رسیدن به پی نوشت هاتون تموم میشه! نیاز به نوشتن رو از بین میبره توی آدم !
مراقبت از خودم رو بلد نیستم ... اینُ تازه فهمیدم !
من واقعا متاسفم برای انتقال حس های بد با نوشته هام
واقعا متاسفم