روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________
روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

روزمره گے هاے پسرے به نام سیزده

____________________________________________________________________________

مرهّ گی ۱۶۷



باز هم ناگهان می آیی

برای لحظه ای کوتاه

پشت این پنجره ی کوچک تکنولوژی

و تمام ساخته هایم را خراب می کنی

و دوباره خرابت می شوم

و هر چه می کنم

کاری از دستان بی توان دلم بر نمی آید

بی اختیار فدایت می شوم

دردانه ام می شوی

دستانم ٫ فکرم ٫ دلم ٫ تمامم

نوسان می گیرد و بالا و پایین می رود

همانند کودکی که از دوست داشتن زیاد

حرفهایی عجیب می زد و کارهایی عجیب می کند

که با دوست داشتن هیچ تناسبی ندارد

و تنها دلیلش کودکی اش است و بس

حرفهایی می زنم ٫ کارهایی می کنم ٫ بعید

آنقدر اینها ادامه دارند تا که می روی

و من دوباره می شوم همان سردِ همیشه

از این جایی که قرار می گیریم

نه می دانم که هستی و نه نیستی

از پشت این پنجره ی لعنتیه تکنولوژی

تنهای تنهای ... به امید قطره ای نور

از تو ...

-----------------------------------------------

پ ن : درست همان لحظه ٫ تمامم دست توست

یا بمیرانم و یا رهایم کن از این برزخ

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر مردابی شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 08:03 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

دوباره خرابش می شوی؟
مگر آباد کرده بودی ویرانه های دلت را؟
بعید می دانم
این واژه ها طعم آوارگی عاشقانه ای را دارند که گویی هرگز خیال دوباره بنا شدن ندارند
و حالا این پنجره لعنتی تکنولوژی دوباره تمام ویرانی تو را مرور می کند و رفتنش دوباره سردت می کند
کاش می شد از این واژه ها مرهمی ساخت برای زخمی که انگار هرگز آسوده ات نمی گذراد اما افسوس ...

کاش ...
کلمه به کلمه ات حقیقتی است به اندازه دیوان بزرگان سرزمینم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.