ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این یک شعر نیست
دردی است که با قافیه می آید
دست من نیست
از اراده ی من خارج است
نامربوطی است می دانم
اما هضمش برای من سنگین است
گویا کلمات بسیار سنگین و مبهمند
از چه رو و از که می آیند نمی دانم
خودشان جاری می شوند
که :
و من هنگ می شوم
گیج و منگ می شوم
غرق در گنگ می شوم
خوراک نهنگ می شوم
گاهی دلتنگ می شوم
بعد هم سنگ می شوم
اسیر تو در چنگ می شوم
چه خوش آب و رنگ می شوم
می روم گرچه من لنگ می شوم
مثل معتاد به بنگ می شوم
مجهز به یک کلنگ می شوم
برای تو وارد جنگ می شوم
-----------------------------------------
پ ن : مطمئنا این توهین به دنیای شعراست