ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
(نیست شدم)
خودت را که از من پنهان می کنی
واژها یکی یکی متولد می شوند
نگاهت را که از من می دزدی
واژه ها شروع می کنند به جور شدن با هم
و آن هنگام که جملات دست به دست هم می دهند
و روی کاغذ خیالم قد می کشند برای تو ٫
تو می روی.
تو می روی
و من می مانم
و کاغذ خیالم
که پر از توست .
-------------------------------------------------
پ ن : ادامه ی خیال پروری ها
پ ن ۲ : مسبب نشر ٫ دختر مردابی
داستان غریبی است
تو فکر می کنی که واژه هایت در دلبری و پنهان شدنش متولد می شوند و ناگاه در رفتنش عقیم می مانند
اما اینهمه از قلب توست بی او یا با حضورش تفاوتی نمی کند در قلب تو چشمه ای است که می جوشد و واژه ها را می آفریند
باور کن که تو خالق این واژه هایی نه دلبری اوی که برای همیشه رفته است...
و سلام
اگر می دانستم که آمدن و خواندنم قطره ای امید می چکاند در متن واژه های تو تا همیشه در این خانه می ماندم
کاش مسبب اندکی امید و شادی می شدم در نوشته هایت
ولی به هر حال ممنون که ماندی و دوباره نوشتی
فعلا همین کافی است
be omidi ke too neveshtehat va hozoret baram vojod dare shak nakon , hich