(باردار)
با من چنین مکن نازنینم
بی محابا
چشمهایم را نشانه نگیر
که هر بار ٫ چنین می کنی
با ترس و احتیاط نفس می کشم
که مبادا
باردار شوم
از مولکولهای نفس هایت
چنین مکن
حالم را نمی فهمی
---------------------------
پ ن : ...
(کماکان گم)
گهگاهی تصمیم می گیرم
باقیه زندگی ام را
با پر پر کردن گلبرگ ها دنبال کنم
یا با رها کردن دانه های تسبیح
پشیمان می شوم
دوباره به تو فکر می کنم
------------------------------
پ ن : و گم می شوم دوباره
(حیرانی)
اصلا احتیاج به توضیح و حاشیه ندارد
حیران ماندن بد چیزی است
همین و بس
---------------------------------
پ ن : نشدی که بدانی
(نیست شدم)
خودت را که از من پنهان می کنی
واژها یکی یکی متولد می شوند
نگاهت را که از من می دزدی
واژه ها شروع می کنند به جور شدن با هم
و آن هنگام که جملات دست به دست هم می دهند
و روی کاغذ خیالم قد می کشند برای تو ٫
تو می روی.
تو می روی
و من می مانم
و کاغذ خیالم
که پر از توست .
-------------------------------------------------
پ ن : ادامه ی خیال پروری ها
پ ن ۲ : مسبب نشر ٫ دختر مردابی