ناک اوت می کند
پدر هر بار هر روز مرا
آتشم می زند
مادر هر بار هر روز مرا
امان از ...
این روزها
پدر و مادر
از درک کردنش ٬ بماند !!!
تیشه به ریشه اش می کوبند ...
-------------------------------------------
پ ن : کاش ٬ کمی ٬ فقط کمی خودخواه بودم.
این روزهای حال و هوایم
باید کسی باشد
که دوست داشتنت را
دلتنگی ات را
خواستنت را
همه و همه را
برایم ترجمه کند
این روزها
شدیدا از درک "دو دوتا چهارتا چندتاست؟" ٬ هم
عاجز شده ام
-----------------------------------------
پ ن : احساس های تنفر از خود به شدت
این روزهایم
عجیب درد می کند
این درد از گذشتهبا روزگار من است
و درمانش ٫شنیدن جمله ایست دو کلمه ای
دو کلمه ای که مرا شورشی می کندنسبت به سیاست های این روزهای چشمانم
درونم غوغا بپا می شود
که غریب ٫ عجیب می شوم
به شرطی کهتو آن
دوستت دارم
را گفته باشی
--------------------------------------------
پ ن : با ترســـــــــــــــ ...
آخ خدا
باید جای من بودی
نیستی
شک ندارم این تنها باریه که اگر بدونی !
حسودیت می شه !
همیشه حسرت یه لبخندی واقعی رو لبامون داشتیم و داریم
این روزها لبخند هست
نمی زنم ٫ هست !
نمی دونی چه حسی داره !
نمی دونی چه زیبا دارخ ! حس رو می گم
احساس هایی که ...
بیا معامله ای بکنیم
یک روز لبخند برای تو
من رو به من باز گردون !!
نه نه !!!
معامله را فراموش کن !
من یک ثانیه هم این لبخند را به تو نمی دم .
من !
اگر شده بمیرم !
پیدام می کنم !
کاش بدونه این روزهام رو ! حال و هوام رو !!!
نبودنم رو !
بدونه و باور کنه !!!
------------------------------------------------
پ ن : اینبار از اون دفعه هایی بود می خواستم یه دنیا چیز بنویسم
اصن هی اینور بنویسم اونور بنویسم درست مثه نامربوطی هام
دست کشیدم ٫ این روزها مجبورم به سکوت ٫ مجبورم به گفتن حرفهایی
که شاید بشکونه ٬ بلرزونه ٬ برنجونه ٫ چاره ندارم خوب !!!
بازگشتم ...
بازگشتم به سرزمین
جایش ...
نامش ...
هیچه هیچش
اهمیت ندارد
سرزمین من
آنجاست که صبح ها
عطر نفسهایت
در صورتم طلوع می کند
و با بازدم هایت
مرا سرمست می کند
------------------------------------
پ ن : شاید حتما برگشتن ابطال شده